بی تو online ....
بی تو online شبی باز از آن room گذشتم.
همه تن چشم شدم دنبال ID تو گشتم.
شوق دیدار تو لبریز شد از case وجودم.
شدم آن user دیوانه که بودم.
مولوی
یار مرا غار مرا عشق جگر خوار مرا یار تویی غار تویی خواجه نگه دارمرا
نوح تویی روح تویی فاتح و مفتوح تویی سینه مشروح تویی بردر اسرارمرا
نور تویی سور تویی دولت منصور تویی مرغ که طور تویی خسته به منقارمرا
قطره تویی بحرتویی لطف تویی قهرتویی قند تویی زهر تویی بیش میازارمرا
حجره خورشید تویی خانه ناهید تویی روضه امید تویی راه ده ای یارمرا
روزتویی روزه تویی حاصل دریوزه تویی آب تویی کوزه تویی آب ده این بارمرا
دانه تویی دام تویی باده تویی جام تویی پخته تویی خام تویی خام بمگذارمرا
این تن اگر کم تندی راه دلم کم زندی راه شدی تا بندی این همه گفتارمرا
دلنوشته های شیرین
چه زیباست روزی که در کنار تو سپری شود
چه دلبری زیباتر از تو میتواند وجود داشته باشد
و چه اتشی است نگاهی که از چشمان تو شعله زند.......
چه فتنه انگیز است زمزمه ی خوش اواز تو که در قلب محزون من می نشیند
چه نمکین است لبخندی که بر لبان تو دیده شود
و چه دلنشین است سرود دلکشی که توسط تو خوانده شود.
اری..........
روزی زیباتر از روزهایی که در کنار تو سپری کرده ام سراغ ندارم
و هرگز کسی را مهربان تر از تو نشناخته ام
معما:
در یک اتاق تاریک 3 (سه) کلاه قرمز و 2 (دو) کلاه آبی قرار داده ایم. 2 (دو) نفر بینا و 1 (یک) نفر نابینا وارد اتاق می شوند و هر کدام یک کلاه را بر سر می گذارند و از اتاق خارج می شوند. چون اتاق تاریک بوده است دو نفر بینا نیز مانند فرد نابینا قادر به تشخیص رنگ کلاه خود نیستند. بیرون از اتاق هر یک فقط به کلاه دیگران نگاه می کنند و درباره رنگ کلاه روی سر خودشان قضاوت می کنند ...
بینای اول: من نمی دانم که کلاهم چه رنگی است.
بینای دوم: من هم نمی دانم که کلاهم چه رنگی است.
نابینا: من می دانم که کلاهم چه رنگی است !!
سوال: چطور دو نفر بینا نتوانستند رنگ کلاه روی سر خود را تشخیص دهند ولی فرد نابینا متوجه رنگ کلاه خود شد؟!
برای مشاهده جواب به ادامه مطلب رجوع کنید
ادامه مطلب ...۱.یه مازندرانی میره عروسی خواننده میگه دستا رو ببرید بالا میخوایم بریم بندر مازندرانیه میگه گی بخر تا شوم نخردمی هیجا نشومی.
۲.لو چیست ؟حرکتی تقریبا رزمی است که مردان غیور مازنی و اغلب ورازانی معمولا در حالت نشسته و ناگهانی برای اهلی کردن فرزندانشان اسنفاده میکنند.
ادامه مطلب ...بی تو online شبی باز از آن room گذشتم.
همه تن چشم شدم دنبال ID تو گشتم.
شوق دیدار تو لبریز شد از case وجودم.
شدم آن user دیوانه که بودم.
آقا چه بگویم...
هر جمعه که شد بیا که ما بیداریم!
این جمعه فقط نیا عروسی داریم!
ادامه مطلب ...هوشبری
کاریکاتور و عکس جالب و خنده دار زندگی در سال3000
کاریکاتور و عکس جالب و خنده دار زندگی در سال3000
ادامه مطلب ...پسر در حال دویدن...
زااااارت (صدای زمین خوردن)
رفیق پسر: اوه اوه ؟؟؟؟؟؟؟؟چت شد؟ خاک بر سرت آبرومونو بردی ؟؟؟؟؟، پاشو ؟؟؟؟! (شپلخخخخخ "صدای پس گردنی")
یک رهگذر: چیزی مصرف کردی؟یکم کمتر میزدی خب!
یک خانوم جوان رهگذر: ایییییش پسر دست و پا چلفتیِ خنگ!
جغدی روی کنگره های قدیمی دنیا نشسته بود. زندگی را تماشا می کرد. رفتن و ردپای آن را. و آدم هایی را می دید که به سنگ و ستون، به در و دیوار دل می بندند.
جغد اما می دانست که سنگ ها ترک می خورند، ستون ها فرو می ریزند، درها می شکنند و دیوارها خراب می شوند. او بارها و بارها تاجهای شکسته، غرورهای تکه پاره شده را لابلای خاکروبه های کاخ دنیا دیده بود. او همیشه آوازهایی درباره دنیا و ناپایداری اش می خواند و فکر می کردشایدپرده های ضخیم دل آدمها، با این آواز کمی بلرزد.
روزی کبوتری از آن حوالی رد می شد، آواز جغد را که شنید، گفت: بهتر است سکوت کنی و آواز نخوانی. آدمها آوازت را دوست ندارند. غمگین شان می کنی. دوستت ندارند. می گویند بدیمنی و بدشگون و جز خبر بد، چیزی نداری.
قلب جغد پیر شکست و دیگر آواز نخواند.
سکوت او آسمان را افسرده کرد. آن وقت خدا به جغد گفت: آوازخوان کنگره های خاکی من! پس چرا دیگر آواز نمی خوانی؟ دل آسمانم گرفته است.
جغد گفت: خدایا! آدمهایت مرا و آوازهایم را دوست ندارند.
خدا گفت: آوازهای تو بوی دل کندن می دهد و آدمها عاشق دل بستن اند. دل بستن به هر چیز کوچک و هر چیز بزرگ. تو مرغ تماشا و اندیشه ای! و آن که می بیند و می اندیشد، به هیچ چیز دل نمی بندد. دل نبستن سخت ترین و قشنگ ترین کار دنیاست. اما تو بخوان و همیشه بخوان که آواز تو حقیقت است و طعم حقیقت تلخ.
جغد به خاطر خدا باز هم بر کنگره های دنیا می خواند و آنکس که می فهمد، می داند آواز او پیغام خداست